!A day to remember

وقتی حرفی برای گفتن نیست نباید نوشت...امروز اصلا حرفم نمیاد.همیشه باید یه چیز جالبی نظرتون رو جلب کنه،بعد ذهنتون رو اشغال کنه و در آخر وبلاگ یا دفترتون رو سیاه ! این چیز جالب الآن یه مدتیه وجود نداره.ناچار امروز رو هم با جام جهانی پر می‌کنم.

 دلم میخواد" امروز " تو وبلاگم ثبت بشه.هیچکدوم از بازی‌های امروز رو ندیدم.اولی رو خونه نبودم و از رادیوی ماشین گوش کردم،دومی رو خونه بودم،برق نبود و از رادیوی اون یکی خونه(که تلویزیون نداره) گوش کردم !!!

 با شنیدن هر دقیقه از گزارش صد مرتبه خدا رو شکر میکردم که بازیای شبای قبل رو از تلویزیون خونه دیدم و صد مرتبه واسه خدا عجز و لابه میکردم که شبای بعد منو به همچین عذاب الیمی دچار نکنه !!!(البته اینکه چطور در ۱ دقیقه، ۲۰۰ بار خدا رو مورد خطاب قرار میدادم خودش جای تامل زیاد داره!!)

 گزارشگرای بازی پرتغال-انگلیس آقایون بابازاده و جوادزاده بودن !

پرتغال-انگلیس:

*و کارت قرمز برای وین رونی...اوه اوه...چیکار میکنه...وسط زمین دو خم ریکاردو رو میگیره...داشت فن دو امتیازی بارانداز رو هم میزد که داور مانعش شد!

 p.s. ریکاردو دروازه‌بان پرتغاله...درگیری وسط زمین بوده...پیدا کنید پرتغال فروش را !

*۱-اریکسون و استیو مک‌لارن به طور هماهنگ با دست چپ به سرشون میزنن تا افسوس خودشونو بابت موقعیت از دست رفته نشون بدن!(خنده هر دو گزارشگر)

 *۲-اریکسون و استیو مک‌لارن با هم شروع به نوشیدن بطریهای آبشون میکنن.چقدر امروز این دو نفر با هم هماهنگ شدن! (خنده هر دو عزیز!)

*دیوید بکام تعویض میشه(تعجب وحشتناک)!!! و یک صحنه عجییییب.بکام مثل بچه اول دبستانی!داره گریه میکنه (خنده) !

 *به نظر میرسه که کار به ضربات پنارتی!!! بکشه !

*هوگو ویانا پشت توپ ایستاده....و تووووووووی دروازه.....نه...نه...توپ به تیر خورد و بیرون رفت !!!!!!!!!

*۱-هلدر پوستیگا پنالتی چهارم رو باید بزنه...با پای راست خواهد زد....حرکت میکنه...با پای چپ و تویییییی دروازه !!!

*۲-جمی کرگر باید ضربه پنالتی خودش رو تکرار کنه.میره که با پای چپ به توپ ضربه بزنه....حرکت میکنه....با پای راست میزنه و مییییییییگیییییییییییره ریکاردو !!!

 p.s.تا اونجایی که من فهمیدم،گزارشگرای رادیو باید طوری گزارش کنن که شنونده کاملا متوجه شه توپ الآن کجای زمینه.شنونده باید به کمک گزارشگر بتونه هر حرکت بازیکن رو تجسم و تو ذهنش شبیه سازی کنه.به همین دلیل هم هست که معمولا گزارشگرا سعی میکنن موقعیت جغرافیایی توپ و بازیکن رو در هر لحظه اعلام کنن و الحق و الانصاف که گزارشگری رادیو کار سختیه.ولی این دو تا گزارشگر حتی دست چپ و راستشونو نمیشناختن !

*آخرین ضربه پرتغال رو کریس رونالدو خواهد زد...اگر این ضربه گل بشه پرتغال به جمع چهار تیم میره...دل تو دل هیچکس نیست...رونالدو توپ رو میبوسه...حرکت میکنه...بزن دیییییییگه !!! و توووووووووووووووووووووووووی دروازه...!

فرانسه-برزیل:

گزارشگرای این بازی با بازی قبل فرق داشتن.منم که به شدت خسته بودم کنار رادیو چرت میزدم و با صدای داد و فریاد گزارشگرا از خواب می‌پریدم.هر از چند گاهی هم در همون حالت چرت به امر خطیر sms پراکنی! می‌پرداختم و همینجا از دوستانی که sms های منو در اون موقعیت دریافت کردن و اشتباهات لپی احتمالیش رو به بی‌سوادیشون نفهمیدن یا به بزرگواریشون بخشیدن عذرخواهی میکنم!! به دلیل خستگی زیادم،درست به گزارش توجه نکردم فقط یکی از گزارشگرا جای سوختگی روی صورت فرانک ریبری رو با خون!! اشتباه گرفته بود و عجیب اصرار داشت که ریبری جهت مداوا از زمین بره بیرون !!!!

 به هر حال...برزیل هم از جام کنار رفت.این جام تو اروپا می‌مونه و از این بابت واقعا خوشحالم.برزیل یه مجموعه از بازیکنایی بود که ستاره‌های باشگاهشون بودن.بازیکنایی که تمام هنرشون به حرکات نمایشی تو تبلیغ برای Nike محدود میشد.بازیکنای مغروری که از اول جام به فکر جشن قهرمانی بودن.برزیل البته یه مربی هم داشت.مربی که با این همه ستاره هجومی دفاع میکرد.مربی که بازی‌های ضعیف تیمش جلوی کرواسی،استرالیا،ژاپن و غنا پشت نتیجه‌های خوبی که گرفت مخفی موند.مربی که حتی یه بازی دوستانه خوب برای برزیل ترتیب نداد چون فکر میکرد تیمش احتیاجی به این بازی‌ها نداره.برزیل تعداد زیادی هوادار هم داشت.همون هوادارایی که بعد از حذف آرژانتین آهنگ معروف "Don't cry for me Argentina" مدونا رو تو خیابونای فرانکفورت میخوندن و اونقدر مغرور بودن که موقع خوندن اون آهنگ باورشون نمیشد تیم پرامید اونها هم نمیتونه از حیثیت آمریکای جنوبی دفاع کنه.

p.s. من عاشق شکستن کلیشه‌هام و بودن برزیل در فینال،خسته کننده‌ترین کلیشه ممکنه.

 hats off for the Frenches

امروز رو هیچوقت فراموش نمیکنم !

در ستایش اسباب کشی !!

همونقدر فکر کردن به اسباب کشی هیجان زدم میکنه که فکر کردن به قهرمانی ایتالیا تو جام جهانی ! فقط اینجا یه فرق اساسی هست و اونم اینکه موقعی که تصمیم به اسباب کشی گرفتی،بالاخره اینکارو انجام میدی ولی من ۳ تا جام جهانیه که تصمیم گرفتم ایتالیا قهرمان بشه و فایده‌ای نداره!! می‌بینین فرق کوچیکی نیست اما نمیدونم چرا هر دوش یه جور هیجانم رو تحریک می‌کنه !

خونه قبلیمون خیلی بزرگ بود.با یه حیاط سرسبز و یه حوض گنده اون وسط.تو یه کوچه بن بست،تو یه خیابون آروم.واسه هر چیز و هر کاری تو این خونه یه اتاق بود.حتی یه اتاق مخصوص برای من،وقتی قرار بود مهمون بیاد و مامانم داد میزد که یه کم خونه رو مرتب کنم ! اونوقت بود که در صورت فقدان زمان کافی،هر چی خرت و پرت وسط هال و سالن پذیرایی بود به اون اتاق محبوب من منتقل میشد !

این خونه اما کوچیکتره.دو تا طبقه داره و ما تو دومیش قراره زندگی کنیم.برٍ خیابونه.یه خیابون شلوغ بالای شهر.حیاطش حوض نداره و البته دیگه نه کسی دل و دماغ تو حوض شنا کردن رو داره و نه اجازه شرعی و عرفیش رو!! اونم با این دیوارای کوتاه همسایه های فضول ایرانی!مضافا اینکه"چهار دیواری اختیاری" همونطور که میدونین تو دین و مملکت ما بیشتر یه جوکه!(هرچند الآن که فکرش رو می‌کنم می‌بینم پنجم دبستان که بودم اولین نشانه های بلوغ یه دختر تو من پیدا شده بود.اما روزی نبود که به همراه تعداد زیادی از خواهران و برادران تو اون حوض بزرگ شنا نکنم!!).

ما مجبور بودیم بیایم خونه جدید.اگه مجبور نبودیم،مطمئنم که هر چهارتامون‌ (خودم و خواهر برادرهام) از همین خونه میرفتیم خونه بخت!!واسه خونه قبلی مشتری پیدا شده بود و ما تصمیم گرفتیم خونه‌ای که به زودی قراره فروخته بشه رو ترک و به خونه‌ای که سالهاست بی‌مصرف مونده نقل مکان کنیم.نکته جالب واسه من تفاوت نسل ما (من و حمید و هما و امید) با نسل پدر و مادرمون بود.اونا یه خونه بزرگ و آروم و حیاط دار و حوض دار میخواستن و ما عاشق تغییر کردن بودیم.عاشق اینکه بریم یه جای جدید (برای من ترجیحا شلوغ)،با آدمای جدید.اونا نگران از اینکه چطور باید با همسایه های جدید کنار بیان (و آیا اصولا همسایه های جدید آدمای خوبین؟!) و ما مطمئن از اینکه با بچه‌های همسایه طبقه پایین دوست میشیم کاملا هیجان زده از این تجربه نو.نمیدونم بچه‌های من چطورین؟ (من قراره وقتی بزرگ شدم!!سه تا بچه از پرورشگاه بگیرم!).نمیتونم قبول کنم اونا مثل نسل پدر مادر من بشن...واقعا بعیده.یه لحظه فکر میکنم اونا (بچه های ما) ممکنه مثل خود ما باشن.این معنیش اینه که فاصله بین نسل‌ها قراره کمتر بشه.یعنی اینکه ما (پدر و مادرهای آینده) قراره بچه‌هامونو بیشتر و بهتر درک کنیم.با لجام گسیختگی عجیب بچه‌های ۱۲-۱۳ ساله امروز بعید میدونم پدر و مادرهای آینده (ما)،نسبت به پدر و مادرهای خودمون خوشبخت‌تر باشن.پس فقط یه راه ناامید کننده می‌مونه و اون اینکه وقتی سن من و تو هم بالا رفت،وقتی من و تو هم پدر و مادر شدیم...اون موقع شروع می‌کنیم به مقابله با تغییر و هر چیزی که زندگی یکنواختمونو تکون میده.اگه بدونم فقط برای یک درصد آدما،علاقه به تغییر با بالا رفتن سن به خطر نمی‌افته،تمام داراییم!!(؟)رو میدم که جزء اون یک درصد باشم.

من و وبلاگ و جام جهانی !

خب...منم شروع میکنم به نوشتن.شاید واسه اینکه بعدها وقتی آرشیو اینجا رو نگاه کردم یادم بیفته زندگیم چطوری گذشته.یه جور خاطره نوشتنه دیگه.فرقش با دفتر خاطرات اینه که به بقیه هم اجازه میدی نوشته هاتو بخونن.ضمن اینکه نسل من حال و حوصله دفتر خاطرات نوشتنو ندارن.

نمیشه از جام جهانی نگفت.دور دومشم داره تموم میشه.فقط مونده برزیل با غنا و دست آخرم فرانسه با اسپانیا. آلمان عالی بود و سوئد افتضاح.بابت تمام زجری که بعنوان یه هوادار یووه از زلاتان کشیدم،خوشحالم که سوئد حذف شد.زلاتان بدون زدن حتی یه گل این جامو تموم کرد.لارسن ۴ ساله که داره عمرشو کنار این بازیکن به هدر میده! گری لینکر که مفسر این بازی واسه تلویزیون انگلیس بود میگفت:زلاتان یه بار بخاطر اینکه هویت یه پلیسو جعل کرده بوده و خودشو به جای اون جا زده بوده بازداشت شده ولی الآن بخاطر اینکه خودشو به جای یه فوتبالیست جا زده باید بازداشت بشه!!(خوشمان آمد )

آرژانتین خیلی سخت مکزیکو برد و طعنه آمیز این بود که مشکلش دقیقا دفاع راستش بود.جایی که پکرمن بهترین دفاع راست دنیا(خاویر زانتی) رو داشت و دعوتش نکرد.حتی ترکیب تیمشو هم خوب نمیچینه.ساویولا حقش نیست اینقدر زیاد بازی کنه.به هر حال شانس آورد که ماکسی یه گل وحشتناک زد.گلی که شاید اگه صد بار دیگم موقعیتش پیش بیاد نتونه بزنه !

انگلیس مثل بازیای گروهی واقعا بد بود.ولی خب هنوز تو جام موندن و این اون چیزیه که حساب میشه.اکوادور ثابت کرد تیمای آمریکای جنوبی از برزیل و آرژانتین که گذشت در حد ایران و عربستانن !

 بخاطر اینکه روی پرتغال شرط بسته بودم طرفدارشون بودم اما دلم واسه ون باستن میسوخت ! هر چند در نهایت به اشتباهای خودش باخت.ون نیستلروی ۹۰ دقیقه رو نیمکت...بازی خیلی جالب شده بود.بازیکنای هر دو تا تیم در fair play رو گل گرفته بودن ! خوشحالترین مرد دیشب اریکسون بود که باید با پرتغال بدون دکو و کاشتینیا و احتمالا کریستیانو رونالدو(بخاطر مصدومیت)و فیگو(بخاطر محرومیت)بازی بده.هیچ توضیحی ندارم ولی از اسکولاری خوشم میاد

امشبم بالاخره تیم ما بازی کرد.وقتی دیدم الکس داره سرود تیم ملیو میخونه مثل فنر از جام پریدم بالا.آخه قرار نبود بازی کنه.الکس بد نبود.مسلما بازیش اونقدر خوب نبود که لیپی رو مجبور کنه بازی بعدیم ثابت بهش بازی بده ولی من میدونم که روز دل پیرو هم میرسه.یه احساسی بم میگه اگه الکس بلند شه،ایتالیا میتونه قهرمان بشه.بازی سختی بود.داور الکی ماتراتزیو اخراج کرد و ایتالیا رو اورد به کاتاناچیو.کاناوارو و زامبروتا عالی بودن.توتی مهم ترین گل عمرشو زد و الکس اولین کسی بود که بغلش کرد.حریف بعدی اوکراینه که به نظر من نسبت به سوئیس قرعه بهتریه.همین چند دقیقه پیش اوکراینیا تو پنالتی بردن.سوئیس نمیتونست گل بزنه حتی وقتی ۳ تا از بازیکناش پنالتی زدن !

 باید فردا با حمید حرف بزنم ببینم امتیازای شرط بندی به کجا رسیده.به یه نتیجه اساسی رسیدم و اون اینکه شرط بندای حرفه ای هیچوقت از چیزایی که روش شرط میبندن لذت نمیبرن.مگه میشه واسه پوکر پول گذاشت وسط و همزمان از جذابیتاش لذت برد؟مگه میشه رو یه تیم شرط بست ولی طرفدار تیم مقابلش بود؟حالا ما که همش سر ۱۲۵ دلار شرط بستیم وای به حال اونا که میلیونی شرط میبندن...