مزرعه حیوانات!

بالاخره پارکینگ دانشگاه افتتاح شد.فعلا که سر حراست دانشگاه به شدت به در ورودی گرمه تا ماشینها رو به پارکینگ راهنمایی کنن.در واقع به غیر از اساتید و بچه‌هاشون و البته یه عده‌ای از بچه‌های خوابگاه -که مجوز دارن- بقیه باید ماشین خودشون رو داخل پارکینگ نزدیک در ورودی دانشگاه پارک کنن و با اتوبوس وارد بشن.اینجوری عملا آوردن ماشین به دانشگاه بی‌معنی میشه.تو دانشگاه بی در و پیکر ما گاهی برای رفتن یه مسیر که ممکنه در طول روز مجبور شی چند بار هم تکرارش کنی بدون ماشین کلی انرژی ازت گرفته میشه.بیخود نیست وقتی یه صبح تا ظهر رو تو دانشگاه میگذرونی موقع برگشتن به خونه احساس میکنی روی فرهاد رو تو کوه کندن کم کردی! در اینصورت خیلی خیلی مسخرست که وقتی میتونی با سرویس بیای دانشگاه و با سرویس برگردی،ماشینت رو بیاری فقط و فقط برای پارک کردن تو اون پارکینگ که از بیخ و بن درکش نمیکنم.تو مملکت ما که همه تصمیمات یا جهت گیری سیاسی دارن یا ازشون چنین برداشتی میشه من از ساخت این پارکینگ سر در نمیارم.یه هزینه زیاد و بی دلیل برای دانشگاهی که با وجود پذیرفتن دانشجوهای دوره مشترک -پولی!- سال گذشته با یه رقم وحشتناک کسری بودجه مواجه شد و امسال قراره علاوه بر عمران تو رشته‌های کامپیوتر و احتمالا مکانیک هم چنین دانشجوهایی بپذیره.یه چیز مسخره دیگه،ساخت این پارکینگ نزدیک در ورودیه در حالیکه منطق حکم میکنه تو همچین جاهایی پارکینگ در مرکزی ترین جا بنا بشه.به هر حال برای منی که رانندگی بلد نیستم و از رانندگی بدم میاد و هیچوقت راننده این خیابونها نخواهم شد،منی که راه رفتن رو حتی تو مسیرهای خسته کننده دانشگاه دوست دارم و امروز با وجود برف و بارون شدید مسیر دانشکده تا جهاد رو هم برای خریدن یه کتاب پیاده رفتم بد هم نشد! کلا جایی که تعداد ماشینها کمتره،جای دوست داشتنی تریه! با این حال این جماعت رو درک نمیکنم.صدای هیچکس در نیومد! هیچ اعتراضی در کار نبود.همه خیلی شیک ماشینهاشون رو تو پارکینگ پارک کردن و سوار اتوبوسها شدن.

اوایل سال گذشته،موقعیکه حراست تازه کار خودش رو شروع کرده بود و هیچکس نمیدونست محلوجی کیه و ماشین زرد با آژیر قرمز رنگش چه معنی داره من جزو اولین نفراتی بودم که مورد لطف شخص محلوجی قرار گرفتم.شلوار کوتاهی پوشیده بودم و جلوی موهام از مقنعه بیرون بود.صدای بوق یه ماشین توجهم رو جلب کرد.یه آقا با چشمهای سبز و ریش کثیف به شلوار کوتاه من گیر داد و گفت به زودی شاهد حضور پر رنگ‌تر ما در دانشگاه خواهید بود! البته شلوارم اونقدرام کوتاه نبود ولی فکر کنم برای دستگرمی تو اون ساعت خلوت دانشگاه -2 بعد از ظهر- موردی مناسبتر از من پیدا نمیشد! از همون هفته معنی حضور پر رنگ حراست رو متوجه شدیم.حتی نگهبانهای دانشگاه -که آدمهای کاملا معمولی بودن- تحت پوشش حراست در اومدن و یه بار یکیشون اعتراف کرد که تعداد افرادی که اسم و شماره دانشجوییشون یادداشت میشه نسبت مستقیم با حقوقش داره! اونوقتها دختری که شلوار کوتاه به پا نداشت و آرایش تندی رو صورتش نبود -حتی با وجود موی بیرون و مانتوی کوتاه- مطمئن بود که کسی کاری بهش نخواهد داشت...هفته گذشته اما وقتی نگهبان دانشکده مکانیک اسم و شماره دانشجویی یکی از بچه‌ها -با مانتو و شلوار بلند و بدون کوچکترین آرایش روی صورت- رو فقط به خاطر موی بیرون از مقنعه نوشت هیچکس تعجب نکرد! یکسال بیشتر از شروع این ماجراها نمیگذره ولی اونقدر راحت و بی دردسر هر صبح با مانتوی بلند و بدون آرایش اومدیم دانشگاه که شاید فردا اگه کسی به خاطر چادر سر نکردن هم اسممون رو نوشت تعجب نکردیم! قصه خیلی سادست.ما آسونتر از حد تصور فرمان می‌بریم و اونها وقیح تر از همیشه قدرتشون رو به رخ میکشن!

بی ربط: استقلال از جام باشگاهها کنار گذاشته شد! امیر خان قلعه‌نویی که فکر میکرد ماجرا با یه جریمه ساده فیصله پیدا میکنه حسابی رو دست خورد.تقصیری هم البته نداره.زندگی کردن تو کشوری که مسائل و مشکلات بغرنجش بصورت مرامی! حل میشن هر کسی رو میتونه بد‌عادت کنه! روز به روز بیشتر متوجه شباهتهای عجیب ژنرال و پرزیدنت میشم.دروغهای شاخدار،ادبیاتی که بیسوادی مفرط ازش تراوش میکنه،خر فرض کردن ملت،توهمات بیمارگونه،رسیدن به مرحله اعتبار بعد از گذروندن یه دوره طولانی گدایی! و مهمتر از همه اینها علاقه هر دوشون به ونزوئلا! از ویژگیهای مشترک این دو نفره! به هر حال استقلال از جام باشگاهها کنار گذاشته شد.البته اینجا هنوز آسیاست و هنوز مرام و معرفت میتونه نقش خودش رو بازی کنه ولی من...فعلا که خوشحالم!

نظرات 40 + ارسال نظر
هرزه‌گرد سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.yek-harzegard.persianblog.com

«بی ربط»ت زیادم بی‌ربط نیست! بالاخره وقتی در مقابل بلاهایی که سر مسایل ریز شخصی و مسایل یه‌کم درشتر اجتماعی عکس‌العملی نشون داده نشه، نتیجه‌ش میشه مسایل خیلی بزرگتر ملی!

محراب سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:14 ق.ظ

صلوات!خیلی وقت بود اصلا به وبلاگت سر نمیزدم از بس هر چی اومدم هنوز به بازیه یلدات مشغول بودی.انگار الهام شده بود امشب.صنعتی دو سه مرتبه‌ ای امدم.باید ماشین داشت اونجا.نمیدونم.ولی آره عجیب ساکت شدن مردم.
میدونی که فوتبال دوست ندارم اما منم از خبر استقلال خوشحال شدم.
دیگه ما رو با این پارکینگ ول نکنی بری!

مهدی سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ق.ظ

این قضیه ماشین نبردن واقعا خنده داره، اون هم تو صنعتی که اگه از سلف بخوای بری دانشکده تون، دوباره گشنه ات می شه. من امسال کلا 3-4 بار رفتم دانشگاه ولی هر دفعه یه شاهکار جدیدی دیدم. به نظرم یواش یواش از مزرعه حیوانات به سمت 1984 می ریم.

مشکل استقلال مشکل همیشگی مملکتمونه. خودسری هامون رو می کنیم و به همه جا گند می زنیم بعد مظلوم نماییمون گل می کنه. خنده دار تر دروغ هایی بود که می گفتند و یکی پس از دیگری گندش در میومد. امروز فردا دوباره تحریممون می کنند ولی عین خیال اون مردک مشنگ نیست.
نتایج انتخاب ملت هوشمند و همیشه در صحنه یکی یکی داره خودشو نشون می ده.

بهاره سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:44 ق.ظ

به به به به!!!!!!!خوش اومدی :دی
دانشجوها رو که میبینم دم در عینهو بز ماشیناشونو پارک میکننو میرن سوار اتوبوس میشن احساس میکنم یه چیزی تو سر من میزنن.راس میگی.خیلی ترسو و مطیع شدیم.

محمد سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ

چه خوب کردی نوشتی.نمیدونم چرا وقتی اینو خوندم حس کردم یه کم بزرگتر شدی!از اثراته غیبتت باشه احتمالا!g-mail چک نمیکنی تو؟یه سر بزن اونجا...بیشتر بنویس.

هر کی به g-mail من میخواد میل بزنه باید یه میل هم به یاهو بزنه بگه من برم اونجا رو چک کنم.انقد دیر بالا میاد که ارزش چک کردن نداره|:
ضمنا من از زمان غیبت به میزان ۲۹ روز و ۲ ساعت تقریبا بزرگ شدم! درست حدس زدی D:

ساسان سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ب.ظ

اون کی بود؟
یه هواپیما
نه!یه پرنده بود
نه نه!یه صاعقه بود به نظرم...

همگی در اشتباهید اون ~~~حوری~~~ بود!!!!
کجا بودی تو بابا؟
همیشه از این دانشگاه صنعتی بدم میمده!اه کجاس اونجا تو میری؟

آخ این اس اس برق از سه فازم پروند اساسی.دم ژنرال گرم که بد رییییییییییییییییییده!

این دانشگاه صنعتی هنوزشم از اونجایی که تو میری بهتره D:
من منتظر فاز بعدی هنرنمایی ژنرال این بار در تیم ملی هستم ((:

جوجو سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:29 ب.ظ http://your-jojo.blogsky.com/

اگه دو زار عرق ایرانی بودن داشتی از حذف استقلال خوشحال نمیشدی.لنگی هستی دیگه به کوری چشم همه لنگیا انشالا استقلال بخشیده میشه

دِ خب من که از اینا که گفتی ندارم که!

بوریس سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:44 ب.ظ

خواهر تبریک می گم یه سری هم یه این بلاگ زدی.....
جالبه بدونی که دانشگاه وقتی تحویله ریاست جدیدش شد ۳ ملیارد بدهی معوقه اش رو پرداخت کرده بود و در بهترین شرایط بود...وقتی وزیر علوم خبر افزایش ۲۵٪ بودجه در سال ۸۵ رو داد خیلی ها امیدوار شدند کتابخونه تکمیل بشه....
جالبه بدونی در ۱۵ بهمن دانشگاه با ۳.۵ ملیار کسری مواجه شده که اگه رقم ۴۰۰ ملیون هزینه پارکینک رو اضافه کنی به رقم اعجاب بر انگیز ۳.۹ ملیارد تومان میرسی.....
نمیدونم کدوم شاه قاجار بوده ولی یکیشون وقتی جلوی آیینه سیبیلاشو مرتب می کرد با افسوس می گفت:
این مملکت به جایی نمیرسد
این مملکت به جایی نمیرسد
این مملکت به جایی نمیرسد
این مملکت به جایی نمیرسد
این مملکت به جایی نمیرسد

این شاه سیبیلوی قاجار شرف داره به این همه آدم کُرک و پشم دار که حتی نمیخوان بفهمن این مملکت به جایی نمیرسه!

بهروز چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ق.ظ

میبینم که بالاخره بعد از 2ماه آپ فرمودین.
به نظرم انتظارت واسه اینکه برای ساخت این پارکینگ اعتراضی از طرف دانشجوها صورت بگیره خیلی بی مورده.واسه منی که هفته ای 1بار ماشین میاوردم یا تویی که اصلاً ماشین نمیاوردی که این قضیه چندان فرقی ایجاد نکرده.اونایی که باید اعتراض کنن کسانی هستن که هر روز ماشین میارن.و همه میدونیم که 90%اونایی که هر روز ماشین میارن از همین دانشجویان پولی هستن که اون تیپ هایی که من و تو دیدیم تا حالا به ماماناشونم اعتراض نکردن.چه برسه به اینکه بخوان به حراست دانشگاه اعتراض کنن.
در مورد استقلال هم با این بحران مدیریتی که از اول فصل داشت چنین حوادثی هم پیش بینی میشد.شاید به قول تو قلعه نوعی مقصر اصلی باشه؛اما بازم مقصر تر از اون هیئت مدیره و شخص مدیر عامل هستن که اختیار یه همچین کاری رو هم دادن به قلعه نوعی.چرا استقلال تو دوران فتح الله زاده از این مشکلات نداشت؟مگه حجازی اون موقع کمتر از قلعه نوعی محبوبیت داشت؟اما کسی که حرف آخر رو میزد فتح الله زاده بود.اما این نجف نژاد ازگل چون تنها حامیش تو این تیم قلعه نوعیه(اونم بخاطر همین اختیاراتی که بهش میده)جرئت جیک زدن نداره.اصلاً تا حالا کجا دیدین یه سپاهی تونسته باشه مدیر موفقی بشه؟هان؟

بحث سر اعتراض من و تو بابت اینکه زیاد ماشین میاوردیم یا نه نیست.بحث سر اینکه هیچ اعتراضی به یه کار اشتباه صورت نمیگیره و این اولین بار نیست.اصلا هم قبول ندارم اونایی که ماشین میاوردن بیشترشون بچه‌های پولی بودن.مگه دو سال پیش کسی تو دانشگاه ماشین نمیاورد؟من بحثم تن دادن مردم به هر بلاییه که سرشون میاد.به خاطر همینه که هر اتفاقی میفته حق این مردمه.حتی مسلم تر از حقشون برا انرژی هسته‌ای!!!

گندی که برای استقلال بالا اومد تمامش به گردن قلعست.من که همونجور که گفتم خوشحالم اما میدونم به تو و خیلیای دیگه با دیدن اون مصاحبه قلعه چه احساسی دست داد.وقتی با همون حالت پرغرور همیشگی،با همون حالتی که انگار داره میگه هیچی به **** نیست گفت فوقش یه جریمه میدیم دیگه!! قلعه یه شبه اونقدر بزرگ شد که این قدرت رو داشت به مسئولین استقلال بگه تا تیم تقویت نشده اسم رد نکنین! امیر خان بود دیگه! سرمربی تیم ملی مملکت! این قدرتیه که حجازی هیچوقت نداشت.

بهروز چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ب.ظ

در ضمن؛نمیگفتی هم میدونستیم که فعلاً خوشحالی.کسی که به خاطر خراب شدن چهره سرمربی تیم ملی به شکست تیم ملی کشورش بخنده و از اون خوشحال بشه انتظار دیگه ای ازش نمیره:|

در واقع به خاطر خراب شدن چهره قلعه نیست که به شکست تیم ملی میخندم.ولی میخندم!

مهدی چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:20 ب.ظ

به نظر من قلعه نویی یه کپی مسخره از علی پروینه. مطمئنا تا همون بلایی که پروین سر پرسپولیس و تیم ملی آورد سر استقلال نیاره ول کن نیست. کاری به بحث فنّیش ندارم ولی از نظر شعور به همون بی شعوریه پروینه و البته بچه پررو تر!

بعد هم اینکه یه نگاه به هیئت مدیره استقلال بندازید: عشرت شایق، رسولی نژاد، نجف نژاد، رضایی و ... . اینا واسه نابود کردن یه مملکت کافیند دیگه استقلال که جای خود داره.

دقیقا همینطوره.من که اصلا از همون اول به قلعه نویی میگفتم پروین جونیور! از جفتشون بدم میاد ولی با این وجود به نظرم از لحاظ اعتبار،قلعه نویی در حد همون جونیور هم نیست.

در مورد نظر قبلیت هم من برعکس فکر میکنم این نتیجه حضور مردم همیشه صحنه در انتخابات نیست بلکه دقیقا نتیجه عدم حضور اونهاییه که انتخابات رو با یه ژست روشنفکرانه تحریم کردن.اون درصد از مردم همیشه در صحنه واقعا همیشه تو صحنه هستن.برای راهپیمایی ۲۲ بهمن هم میرن رو صحنه...اونها آدمهای ثابت این کشورن.باور کن بعضی وقتا فکر میکنم برای اونهام بیشتر از کسایی که انتخابات رو تحریم کردن ارزش قائلم.

تو کدوم مهدی هستی؟من میشناسمت؟

مهدی چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:03 ب.ظ http://iutece81.blogspot.com/

فکر کنم منظورم رو بد گفتم. مردم همیشه در صحنه که همون 5-6 میلیون ابلهی هستند که رای دادن وظیفه شرعیشونه و همیشه هم کار خودشون رو می کنند و دیگه ازشون انتظاری نمی ره. منظورم از نتیجه انتخاب هم اون ها بود، هم کسانی که تحریم رو انتخاب کردند. من مرحله دوم هم در کمال ناامیدی رای دادم که حداقل تو حماقت دسته جمعی شریک نباشم.
مشکل اینجاست که مردم هنوز تفاوت ها تو چشمشون نرفته، شاید هم منتظرند امریکا بیاد ایران رو تبدیل به یه عراق دیگه بکنه. اطلاعات عمومی و سیاسی مردم (چه مردم عادی چه دانشجوهای پر مدعا) به طرز وحشتناکی پایینه و اصلا عین خیالشون نیست که اوضاع از اینی که هست می تونه خیلی بدتر بشه!

م.س.ر چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ

من نمیدونم این دانشگاه قراره به کجا برسه.فعلا که دست بد گه هایی افتاده

عاطفه پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ق.ظ

"مزرعه حیوانات" رو که دیدم برام جالب شد چی میخواستی بنویسی و واقعا چه اسم مناسبی برای این متن (-:

بهروز پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:38 ق.ظ

اولاً که هر اعتراضی رو اونایی که بیشتر از بقیه حقشون ضایع شده باید شروع کنن.اگه محلوجی به دخترا گیر میده این دختران که باید اعتراض کنن.اینکه شما دخترا نمیخواین جلوی حراستیها وایسین هیچ ربطی به بقیه نداره.وقتی شما خودتون هیچ اعتراض علنی نمیکنین انتظار دارین یه عده پسر واسه اینکه حراست به شما گیر نده تحصن راه بندازن؟فکر میکنی چرا اینقدر که حراست به دخترا گیر میده به پسرا نمیده؟چون پسرا وایمیسن و جوابشونو میدن.
در ضمن ما 2سال پیش تو همین دانشگاه صنعتی یه تحصن عظیم داشتیم.اون موقع هنوز نه دولت احمدی نژاد روی کار بود و نه محلوجی اینقدر قدرت داشت.یعنی یه فضای به مراتب باز تر از الان.اما حتی تو اون فضا هم خیلیها با متحصنین همراه نشدن(ازجمله خود تو)در حالی که موضوعی که اون زمان به خاطرش تحصن شده بود خیلی مهمتر و عمومی تر از پارکینگ یا حجاب دخترا بود.اگه اون موقع همه با هم متحد شده بودن و اون تحصن رو به نتیجه میرسوندن الان اوضاع خیلی فرق داشت.اما همیشه کسانی هستن که تو حساس ترین شرایط هم ساز مخالف میزنن.حالا تو این شرایطی که خفقان چندین برابر شده چطور انتظار اعتراض داری؟
استقلالم به کوری چشم هر چی لنگیه همچنان سرور پرسپولیسه.

نهایت کاری که یه دختر میتونه بکنه اینه که بگه کارت نمیدم یا مگه چیکار کردم یا مثلا به تو چه که سرانجام همش سوار شدن بر اتومبیل جناب حراست و برخورد بسیار زشتشون و دیدار با آقای ضیاییه.و البته در تمام مدت اعتراضت شاهد چشمهای کنجکاو و هیجان زده و بعضا هیز پسرهای اطرافت هستی که یه پوزخند هم رو لبشون هست.تابستون که رفته بودم دانشگاه شریف،متوجه شدم اونجا فقط دو تا زن چادری برای گیر دادن به دخترها دم در ورودی می ایستن.یه بارم که از یه دختر کارت خواستن پسرهای اون اطراف-که شاید بعضیشون دختره رو اصلا نمیشناختن-چنان به یارو برگشتن که بیخیال شد.البته که از پسرهای دانشگاه ما انتظاری نیست.باور کن بعضی وقتها احساس میکنم دارم تو خیابون انقلاب راه میرم با شنیدن متلکهای بعضی آقایون...
بعد چقدر سوالت خنده داره واقعا! ؛چرا اینقدر که حراست به دخترا گیر میده به پسرا نمیده؟؛ جدا این سوال برات مطرحه؟به پسرا چه گیری میتونه داده بشه؟که چرا موهاتو برق گرفته؟یا چرا آستین کوتاه پوشیدی؟یا اینکه *چرا با این دختر داری حرف میزنی؟* غیر از این مورد آخر هیچ مورد گیر دیگه‌ای برای پسرها تعریف نشده.تو تمام کلاسهای مرکز معارف هم روی اساتید با *بعضی* از این خانومهاست که محیط دانشگاه رو به جایی تبدیل کردن که آقایون نمیتونن توش درس بخونن!!!!!!! کلا سوال بی ربطی بود چون از نظر اینها فساد جامعه رو دخترای آنچنانی ایجاد کردن و اونان که باید درست بشن.برو تو تموم خیابونها رو ببین.به هیچ پسری بابت ظاهرش گیر نمیدن.حالا شاید ماشینش رو نگه دارن-که ما هر شب شاهد دو سه نمونش هستیم-و خب پسرا در این شرایط کاری هم نمیتونن بکنن.به همراه یه ریشو به سمت پارکینگی جایی راه میفتن و اعتراضی هم نمیتونن داشته باشن.
در مورد تحصن دو سال پیش هم شاید بعدا یه مطلب بنویسم ولی من موافق پذیرفتن دانشجوی پولی بودم و هستم و بنابراین با جماعتی که تحصن کردن مخالف بودم.در ضمن افرادی که مثل من فکر میکردن تعدادشون خیلی کمتر از شماها بود.یکماه تو سرما و بارون اونجا خوابیدین و در نهایت حوصله خودتونم سر رفت و بیخیال شدین.اون تحصن به هیچ عنوان به نتیجه نمیرسید و همچین تحصنهایی به نظرم حرکت کردن تو *سطح* یه چیزه که بعضا هدفش مسخره بازی و لغو کلاسها و امتحاناست.بیهودست و به هیچ نتیجه‌ای نمیرسه.یه چیزیه تو مایه همون تحریم انتخابات.دانشجوی پولی گرفتن حساس ترین شرایط نبود.یه اتفاق عادی بود که دیر یا زود می‌افتاد و اون تحصن از مضحک ترین چیزهایی بود که تو دانشگاه دیدم.مضحک و البته یه اتفاق عادی از طرف کسانی که اعتراض رو توی همچین حرکات مسخره ای میبینن.تو آتیش زدن یه عکس و فحش دادن.تو تحریم انتخابات!

......... پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ق.ظ

از نظرات میشه مخاطب های سایتتو شناخت!!!!!

بهروز پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:58 ب.ظ

اولاً که مقایسه ی دانشگاه با خیابون اصلاً منطقی و درست نیس.اون قدرتی که پلیس 110 تو خیابونا داره و اون خفقانی که اونجا ایجاد شده حالا حالا مونده که به دانشگاه برسه.در واقع ظهور محلوجی و امثال اون یه وسیله ایه واسه اینکه دانشگاهم تبدیل به خیابون بشه.یه جوری حرف میزنی انگار 10دفعه تو روی حراستیا وایسادی و سوار ماشینت کردن.اصلاً خودت تا حالا دیدی دختری وایسه و جوابشونو بده که ببینی بعدش سوار ماشینش میکنن؟حالا به فرضم که اینطوری باشه.فکر کردی میبرن اونجا شکنجت میکنن؟هیچ گهی نمیتونن بخورن.پس این وسط فقط میمونه نگاه کردن اون پسرای کنجکاو اطرافت(که البته اینم توهمیه که تو داری.)اگه شما حاضرین حقتون خورده بشه و بهتون زور گفته بشه ولی چند تا پسر نیگاتون نکنن همون بهتر که همیشه زور بهتون بگن.
درسته که به پسرا کمتر از دخترا گیر داده میشه.اما تو همین موارد کم هم من حداقل 6-7بار با چشم خودم دیدم که پسره تو روی حراستیه وایساده و محکم جوابشو داده.نهایت کاری هم که اون حراستیه تونسته بکنه نوشتن اسم اون و یه مشت تهدید خشک و خالی بوده.موارد گیر دادن به پسرا هم اینجورا که میگی مختصر نیس.حتی بعضی وقتا گیرایی که به پسرا میدن خیلی بیخود تر و بی منطق تر از گیرای شما دختراس.یه نمونش گیری بود که شخص محلوجی *****روز انتخابات صنفی صنایع به یکی از بچه ها داد که چرا رو میز نشستی؟!!! البته گیر فوق الذکر با واکنش تند بچه های صنایع و سپس خوابیدن شخص فوق الذکر روی میز به جای نشستن همراه شد و جناب محلوجی هم هیچ غلطی نکرد.
در مورد تحصن هم سطحی ترین دیدی که میشه نسبت به اون داشت همون دیدیه که تو داری.اعتراض به این موضوع که یه عده با پول میخوان تحصیل کنن یکی از پرت ترین اهداف اون تحصن بود.اون تحصن بیشتر به خاطر این بود که تنها ملاک مسئولین دانشگاه واسه پذیرش اون عده پول بود.اگه یه ساعت تو اون تحصن شرکت میکردی میفهمیدی که بیشتر اعتراضها به اینه که چرا یه عده بچه سوسول راحت طلب و گشاد بدون عبور از هیچ فیلتری صرفاً بخاطر پول باباشون وارد دانشگاهی شدن که جزو 4-5دانشگاه معتبر کشور محسوب میشه.اگه تو هم میدیدی یه آشغالی مثل شهاب نجفی با معدل 13پیش دانشگاهی و رتبه 40000کنکور(که وقتی ما داشتیم واسه قبولی تو دانشگاه خودمونو میکشتیم هر روز و هر ساعت در حال لاس زدن با یه دختر بود)اومده و داره عمران صنعتی اصفهان میخونه ،ولی خیلی از دوستات فقط به خاطر یکی 2تا تست مجبور شدن یه سال دیگه از عمرشون رو پشت کنکور تلف کنن اینطوری حرف نمیزدی.و حالا هم اگه میبینی محیط دانشگاه به قول خودت با میدون انقلاب فرقی نمیکنه یه دلیل عمده ش به نتیجه نرسیدن همون تحصنیه که تو(و یه عده دیگه که فقط به خاطر تعطیلی کلاسها اومده بودن تو این تحصن) به دید مسخره بازی بهش نگاه کردین.وقتی یه آدمای لاشی و لاابالی ای مثل شهاب نجفی بیاند تو صنعتی بایدم محیط دانشگاه از میدون انقلاب نا امن تر بشه.
اصلاً بعضی وقتا شک میکنم که تا حالا تو زندگیت به چیزی هم اعتراض کرده باشی.خوش به حال شوهرت:D
عمراً کسی کامنت اینقدی برات گذاشته بود تا حالا؟اگه تو وبلاگم نوشته بودم الان یه پست کت و کلفت شده بود:D

مهدی پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ب.ظ

به بهروز: آقا من فکر نمی کنم حضور 50 نفر دانشجوی پولی بین چند هزار تا دانشجوی دیگه این قدر تو تغییر جو اثر داشته باشه. بین همین سردمداران تحصن هم آدم هایی را می شناختم که خلاف کوچیکشون چیزایی بود که تو می گی. شعور داشتن یا نداشتن رو نمی شه به این ربط داد که طرف چون صنعتی قبول شده حتما ختم فرهنگ و معرفته در حالیکه به قول خودت با چند تا تست این ور و اون ور ممکن بود قبول نشه. من خنده ام می گرفت وقتی یه نفر که زاهدان قبول شده بود، چون باباش استاده اومده اینجا، توی تحصن شعار ضد تبعیض می داد.

هما شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:32 ق.ظ

راستش جا داره به اقا بهروز بگم این چندتا دانشجوی پولی جای کسیو تنگ کردن همونطور که میبینی از ظرفیت پذیرش دانشجوها کم نشده.این قضیه تو همه جای دنیا وجود داره که یه سری بورس دانشگاه میشن و ...و یه سریم مثه بچه سناتورا با خدا دلار پول میانو میشینن کنار همون شاگرد اوله.فرق این دو دستم اینه که اولی سطح دانشگاهو میبره بالا دومی پول دانشگاهو تامین میکنه.پس هر دوتا لازمن نه؟
در ضمن تا حالا من و حوری متاسفانه از کسائی متلک شنیدیم که رتبه های بالائی کسب کردنو پولی نیستن...فک نکن اگه این یارو شریفم قبول شده بود شخصیتش فرق میکرد یا یه ادم اگه رتبش ۴۰۰۰۰بشه بی شخصیته.فک کنم توئی که باید یکم عمقی تر اطرافتو نگاه کنی...اعتراض تو و امثال تو از سوختن یجاتون بوده..

hated شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ق.ظ http://HATETHEIUT.BLOGFA.COM

سلام نمیدونم چی بگم!
ما از سالی که اومدیم تو این دانشگاه به این مسایل برخوردیم!
۳ ساله که داریم میبینیم!
حوری خانم اینجا دانشگاه صنعتی اصفهانه! همه فقط میخوان آمار همو در بیارن و کاری به مسایل دانشگاه ندارن! پارکینگ زدن که یعنی ترافیک دانشگاه منظم شه اما کی میخواد به اساتید حالی کنه که اینجا نباید بیشتر از ۳۰ کیلومتر برن یا حق تقدم با عابر پیادس!

آرش دو شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ

82 ای ها بی بخار ، خوب یه اعتصاب راه بندازید قبل عیدیه ....
خاطرات زنده بشن!

بازم به 81 ای ها...

شنیدم دم کلیه تشکل هارو هم دیدن ، بشون تردد دادند!

ای وای بر اسیری...
وا مسلمانیا...وا ..؟

توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد....

شورا صنفی = آرمان،
شورا صنفی = آرمان،
شورا صنفی = آرمان،
شورا صنفی = آرمان،
شورا صنفی = آرمان،

بر چسب تردد خود را در بازار سیاه بفروشید! و به بی برچسبان بپیوندید!

بهروز شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:14 ب.ظ

قبل از هر چیز از موضع گیری هایی که این چند روزه اینجا علیه من شده تشکر میکنم.این نشون میده که این همه تایپ کردن بی فایده نبوده و حداقل 2-3نفر اونا رو خوندن.
جناب مهدی خان؛منم هیچ وقت نگفتم همه ی اونایی که صنعتی قبول میشن آدمای فوق العاده با شخصیت و با فرهنگی هستن.چنانچه خیلی از همین دانشجوهای پولی هم شرف دارن به دانشجویان معمولی صنعتی.حرف من اینه که حالا که قرار شده بود یه عده دانشجوی دوره مشترک وارد این دانشگاه بشن چرا باید پول تنها ملاک واسه ورود اونا باشه؟حالا اونایی که خودشون کنکور قبول شدند رو نمیشه کاریشون کرد.اما مطمئن باش واسه همین طرح دوره مشترک هم اونقدر متقاضی وجود داشت که حتی با شرط معدل هم این ظرفیت 30-40 نفری پر بشه.پس چرا باید سطح علمی دانشگاه فدای صرفاً 25میلیون تومان پول بشه و هر کس و ناکسی که زودتر واسه پرداخت این پول اقدام کنه وارد دانشگاه بشه؟هرچند من بازم میگم بین همین دانشجو پولی ها کسانی رو میشناسم که شرف دارن به دانشجویان عادی.اما خب یه عده هم هستن که آدم با دیدن ریخت و قیافه شون از دانشجو بودن خودش شرمنده میشه.
هما خانوم؛بهتون تبریک میگم.شما درست تشخیص دادین.همون جایی که فکر میکنین سوخته بود.شمایی که اینقدر از مسائل دنیا آگاهین حتماً میدونین که همه جای دنیا دانشگاها در اختیار بخش خصوصیه و این بخش تو کشور ما هم تحت عنوان "دانشگاه آزاد اسلامی"وجود داره.ارگانی که همون طور که شما میگین یه عده رو بورس میکنه و یه عده ی دیگه هم با پرداخت هزینه هایی که دیگه کم کم داره سر به فلک میذاره دارن توش تحصیل میکنن.و همه میدونیم که دیگه هر ننه قمری هم کنکور دانشگاه آزاد شرکت کنه راحت یه رشته مهندسی قبول میشه.حتی با همون رتبه ی 40-50هزار کنکور سراسری.و مطمئن باش دولت هم واسه تأمین بودجه ی دانشگاههای دولتی هیچ مشکلی نداره.منتها متأسفم که اینو میگم که دولت ما داره به دانشگاه آزاد به چشم یه رقیب نگاه میکنه و با سیاستهای غلطی که پیش گرفته میخواد کم کم همین یه قسمت رو هم که بخش خصوصی تو اداره ی اون نسبتاً موفق بوده از چنگ اون در بیاره.اگه دولت تو تأمین بودجه دانشگاههای دولتی مشکلی داشت دلیلی نداشت تو کنکور 85 ظرفیت دانشگاههای پیام نور رو 110%و ظرفیت دانشگاههای دولتی رو حدود 30%افزایش بده که در نتیجه ی این عمل 10%واحد های دانشگاه آزاد سراسر کشور به کل تعطیل بشن.اگه هم میبینی دانشگاهها با کمبود بودجه مواجه میشن نصف بیشترش به خاطر سوء مدیریت هاییه که همه جا شاهد اون هستیم و دانشگاه هم از این قاعده مستثنی نیس.پس پذیرش دانشجوی پولی تو دانشگاههای دولتی هم که بخشی از همین سیاست تضعیف دانشگاه آزاد حساب میشه به کل یه سیاست غلط و بی مورده و به هیچ وجه اون لزومی رو که شما میگی نداره.ضمن اینکه با توجه به اینکه حدود 50% جمعیت ما زیر خط فقره در حال حاضر برچیده شدن دانشگاههای دولتی به هیچ وجه معقول و عملی نیس.وگرنه من به کل عقیده دارم بخش آموزش عالی کشور بایدکاملاً در اختیار بخش خصوصی باشه تا پیشرفت کنه.وگرنه سال به سال اوضاع علمی دانشگاهها بدتر میشه.

مهدی شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ

بحث آموزش عالی جنبه های خیلی زیادی داره که نمی تونم توی کامنت بگم. یه چیز خیلی مهمی که هست اینه که همه جای دنیا دانشگاه یه جای درآمد زاست. و معمولا به ازای هر یه دلاری که دولت توی دانشگاه سرمایه گذاری (نه بودجه مفت!) می کنه، یه دلار هم دانشگاه می ذاره. بودجه دو میلیارد دلاری دانشگاه تورنتو و بیست میلیاردی هاروارد (که می شه ده درصد کل بودجه ایران) همه اش هدفمنده. و اینکه این دانشگاه ها چقدر سوددهی دارند رو خدا می دونه. به هر حال هر چند به نظر من این قدر ما پول الکی تو مملکتمون داریم به فنا می دیم که بشه یه مقداریش رو هم خرج دانشگاه ها کرد ولی در کل نمی شه دانشگاه ها خیلی وابسته به بودجه دولتی باشند که با یه تکون خوردن تو قیمت نفت یا عوض شدن دولت یهو دانشگاه کله پا بشه.

البته منم با قبول دانشجوی پولی بدون هیچ فیلتری موافق نیستم ، اما حرفم بیشتر رو بعد فرهنگی قضیه بود و اینکه ما خیال می کنیم لزوما رتبه یا حتی دانش، شعور و فرهنگ هم میاره. و این باور غلط توی خیلی از متحصنین که مایی که دانشگاه دولتی قبول شدیم گل سرسبد عالمیم و بقیه...! واسه پرحرفی هم ببخشید. (در کامنت دونی بازه، حیای ما کوش پس؟!)


مهدی شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ

آمار ارقامی رو که گفتم همین جوری ذهنی بود و الان که رفتم دیدم دقیقش اینه که بودجه دانشگاه تورنتو $1.187 و بودجه هاروارد 1.9 میلیارد دلار ه ولی کمکی که شرکت ها و مردم بهش می کنند نزدیک به 20 میلیارده. این ها رو هم از سایت دانشگاه تورنتو برداشتم که خوندنش بد نیست. ( آدم ناامید می شه که جایی هم که ما می ریم هم اسمش دانشگاهه!)

* 70,143students (62,097 full-time), 11,807 faculty and staff and 422,000 alumni
* operating budget: $1.187 billion
* research grant and contract support: $623 million
* 75 PhD programs, 17 professional faculties
* library has over 15 million holdings and is one of the top 4 research libraries in
North America

* 103 spin-off companies with 3,000 employees and revenues of $725 million
* generates $1.11 for every dollar of funding from federal and provincial governments
* 15th-largest employer in the Greater Toronto Area
* U of T employees, students and alumni put an estimated $5 billion into the economy
of the Toronto region annually

سیروس یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 ق.ظ

این امیرخان قلعه نوعی وقتی داره درباره مملکت اسلامی و ارزشی و این مشعشعات چرندیات میپراکنه دیدنیه!

نیلوفر جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:40 ق.ظ

اگه بچه ها اعتراض می کردن عجیب بود!!!

نو نیم یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ق.ظ

اول اینکه شما باید ببینی اینا اصلاْ قابلیت فکر کردن دارن یا نه!!!! بد بشینی فکر کنی دلیل کارشون چی بوده . بعد هم اینکه: خیلی ها دنبال اعتراض هستن اما نحوه اون رو نمی دونن. اگه می دونین خوب بگین

ssaes144 سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.sases144.blogfa.com

باران چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ق.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

سلام عزیزم
کجا بودی تو؟!!... دلم برات تنگ شده که..

رضا سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:50 ب.ظ http://dr-reza.blogfa.com

حوری عزیز سال نو مبارک :)‌ آرزی بهترینها رو برات در سال جدید دارم :)

افشین سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ب.ظ http://O0OAFSHIN.BLOGSKY.COM

سال نو مبارک باد !
با تبریک عید و آرزوی سالی پر بار و امید موفقیت و سرشار از شادی ها برایتان

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ

حوری جون اشکال از بعضی ما دختراس که میخایم با پسرا راهت باشیم و کسی هم کاری باهامون نداشته باشه . وقتی هم توی حراست میخواند به پدرامون زنگ بزنند فقط التماس وخواهش میکنیم .پس باید فقط حواسمون به درس خواندنمون باشه و به قوانین احترام بگزاریم .

دانشجوی ناز پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ق.ظ

علی یاری دانشجو پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ

منم از حراست دانشگاه دل خوشی ندارم ولی گیر دادنشون به یک مشت دختر وپسر اشغال وهرزه ولاس وبی حیثیت وکه اگه بهشون میدون بدی روی هم سوار میشن هم خیلی خوبه این جور افراد اگه بگند ما دانشجو هستیم واقعا شرم اوره که تو این دانشگا از این کثافتها زیاد هست

آرش دو شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ق.ظ

حوری عیدت مبارک ........ بد نیست امسال یه بار آپ دیت کنی ها!

یه زن یکشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 ب.ظ http://me-justawoman.blogsky.com

حوری جونم سلام ،

می‌گم بیا و غیرت کن و سال جدید یا در اینجا رو تخته کن یا بیشتر آپ کن ...جان عزیزت من یکی رو حسابی سر کار می‌ذاری با این غیبت‌های کبری کبرات :-)
سال نو مبارک باشه برات عزیزم و خوش بگذره بهت که ایشالله کله‌ات هوا بخوره و یه کم هم به فکر ماها باشی :-)
قربون دختر گل و درس‌خون :-*

ali چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:19 ق.ظ

salam,inghadar in daneshjoo ha bi gheyrat boodand ke yek rooz beyand jelloye otaghe herasat va bs noori vs zeyaee kasif tarin admahaye daneshgah sohbat koonand bande dar hale be dalil galaviz shodan ba rese entezamat be komite enzebati erja dade shodam vali faghat began khaily bache ha tarsooed heyfe daneshjoo....hame chi haghemooneee

گربه! یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ق.ظ

از ماست که بر ماست! هرچی می کشیم بخاطر اشتباهات خودمونه! پس بهتره دیگه اشتباه نکنیم(:

پدرام شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ق.ظ http://pedygol.blogspot.com

سلااااااااام بر حوری خانوم جان عزیز..
به بههههههههه..
بعد از سالها هویجوری بسیار بسی ناامیدانه از جلوی در خونت میگذشتم که باز یه قطره اشکی بر مزارت بریزم که دیدم اووووووووه..یک ماه و اندیه بیلاخره آپ نموده ایدید!!..
حالا که اینجوری شد..اولندش سال نوی شما مبارک..صد سال ازینا..به بهههههه..به این ورش..به اون ورش..چه زرگ شدی..ماشالا..ماشالا..و ازینا..
بعدشمم..
خب اتفاقا برای همینه که من هم اصلا ماشین ندارم!!..چون من هم طرفدار هوای پاکم!..و این هییییچ ربطی هم به اینکه پول ندارم که ماشین بگیرم و اصلا با وجود داشتن گواهی نامه بلدم نیستم که رانندگی کنم و ازینا هم نداره!!!..
خب راست میگه اون آقاهه دیگه..اگه شما اونجوری میپوشین خب پس ما هم یا بارکی باید شورت بپوشیم دیگه!!..تو رو خدا دیگه ازین کوتاه تر نپوشینا..چون فک کنم بعدش ما باید با مایو دیگه بیایم بیرون!!!..آخه نیس که جامعه ما مردسالارانه هست باید حتما یه جورایی نشون داده بشه که آزادی ماها بیشترتر از شماست!!

بارووون پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:32 ب.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

سلام ناز نازی... کجایی تو خانومی؟!!.. نیستی... راستی سال نوت مبارک... زود بیا دیگه.دلم تنگیده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد