دیوار برلین فرو ریخت !

کاپلو استعفا کرد،الکس گل زد،ایتالیا فینالیست شد.

چه اتفاق دیگه‌ای باید میفتاد تا روز من بهتر از این بشه؟

دیشب انقدر جیغ زدم که اگه یه نفر اون وقت شب از نزدیک خونمون رد میشد،حتما خیال میکرد داره از کنار دارالمجانین رد میشه! به جرات میگم به وضعیتی رسیده بودم که مغزم درک درستی از چیزای پیرامونش ارائه نمیداد! یعنی صادقانه بگم در اون لحظات مستعد انجام هر گونه حرکتی(اعم از ورزشی و غیرورزشی،انسانی و غیر‌انسانی،شرعی و غیر‌شرعی)بودم!!

چیزی که وقتی به حالت عادی برگشتم،تا نزدیکای صبح ذهنمو به خودش مشغول کرد،تلاش برای توجیه رفتاری بود که دیشب از خودم نشون دادم.چه چیزی منو اینطور به ایتالیایی‌ها وصل میکنه؟احساسی که من داشتم بدون شک خیلی خیلی بیشتر از یه هواداری ساده بود.ایتالیا وطن من نیست.حتی یکبار این کشور رو ندیدم.به زحمت،شاید چند کلمه‌ای ایتالیایی بتونم حرف بزنم و تا حدودی معنی بعضی از جملات رو بفهمم.نمیدونم...شاید بشه گفت هوادار یه کشور دیگه بودن(وقتی دامنه این هواداری تا این حد گسترده میشه)بخاطر اینه که حس نسیونالیستیمون مدتهاست که داره سرکوب میشه(؟).این فرضیه وقتی بیشتر به واقعیت نزدیک میشه که بدونیم یه بنگلادشی بعد از حذف آرژانتین خودکشی میکنه...یه چینی بعد از شکست برزیل تو فینال سال ۹۸ سکته میکنه...دو تا تایلندی موقع بازی انگلیس و آرژانتین تو بازیهای گروهی جام قبل با هم درگیر میشن و یکیشون با چاقو اون یکی رو میکشه...و خودم خوب میدونم که چند هزار تا ایرانی بعد از پیروزی تیم محبوبشون همون رفتاری رو نشون میدن که من دیشب بی کم و کاست نشون دادم! این چیزایی که گفتم،قطعا عکس‌العمل طبیعی یه مشت هوادار که به هر دلیلی از یه تیم خوششون میاد نیست.مسئله خیلی فراتر از این حرفاست.من دیشب کاملا خودم رو یه ایتالیایی احساس میکردم و گمون نمیکنم شادیم چیزی کمتر از شادی ایتالیایی‌های دیوونه میدون سانتا ماریای رم داشت.ما مردمی هستیم که مدتهاست چیز زیادی برای افتخار کردن نداریم.به هر حال،الآن تو کشوری زندگی میکنم که واضح‌ترین حقوق آدمها به هیچ گرفته میشه.هر کاری میکنم نمیتونم با خودم کنار بیام و به کورش کبیر ببالم و بواسطه اینکه اولین منشور حقوق بشر رو نوشته به ایرانی بودنم افتخار کنم! نمیتونم به شکوه ایران در زمان داریوش مباهات کنم.(وقتی کنکورم خراب شد،هیچکس اهمیتی نداد به اینکه من ۴ سال تو دبیرستان شاگرد اول بودم! تو بواسطه اون چیزی که هستی ارزش گذاری میشی،نه اون چیزی که بودی).از اونجایی که هیچ پیوندی با اسلام ندارم،طبعا نمیتونم به عدالت علی یا قیام حسین هم افتخار کنم.ما مردم کشورهای جهان سوم آرزوهامون که در قالب ملیت خودمون دست نیافتنی بنظر میرسن رو جاهای دیگه جستجو میکنیم و فوتبال همیشه دم دست ترین وسیله برای اینکاره.

از طرفی من معتقدم جدا کردن آدمها به صرف اینکه چن تا خط مضحک جغرافیایی به اسم مرز بینشون فاصله میندازه کار احمقانه‌ایه.باور نمیکنم شنیدن "سر زد از افق..."بتونه موی تن آدمیو سیخ کنه! فکر نمیکنم هیچوقت علاقه‌ای داشته باشم به اینکه پرچم ایران رو ببوسم و احساس کنم که من چقدر به ایرانی بودنم مفتخرم!! به عقیده من،اینا همش نتیجه تبلیغاتیه که در تمام مدت زندگیمون ما رو رها نمیکنن.به ما یاد دادن که اینطوری باشیم در حالیکه هیچ آدمی نباید اینطوری باشه و به زعم من هیچ آدمی از اول اینطوری نیست! رنجی که یه هموطن من در بم میکشه همونقدر منو متاثر میکنه که رنج یه هموطن من در اندونزی بعد از واقعه سونامی.عذابی که از فقر مردم محروم مرزهای ایران میکشم چیزی کم از احساس غم عجیبی که با دیدن فقر مردم هموطنم در آفریقا بهم دست میده نداره.اگه قلبی در یه نقطه از ایران به هر دلیلی دیگه نزنه،بهمون اندازه ناراحت میشم که وقتی قلب یه انسان هموطنم در دورافتاده‌ترین جزیره اقیانوس هند می‌ایسته.سرکوب دانشجوهای ایرانی همونقدر باعث انزجارم میشه که سرکوب دانشجوهای هموطن مکزیکیم.

بله...من و اون هموطن اندونزیاییم،من و اون هموطن آفریقاییم،من و اون هموطن مکزیکیم،همه روی این کره سبز و آبی،پر از جنگ و نفرت و عشق و حیات،زندگی میکنیم.با دردهای مشترک...با دغدغه‌های مشترک.همگی،با روشهای مختلف،ولی باید زندگی را از اول تا جایی که مردیم طی کنیم.شاید شکل ایرانی این طی کردن با شکل ژاپنی یا کوبائیش فرق کنه،اما مگه غیر از اینه که شروع و پایانش یکسانه؟من دست کم بخاطر این ابتدا و انتهای مشترک خودم رو وابسته و متعلق به تمام دنیا میدونم.درست یا غلط،نمیتونم فرقی بین مردم با ملیت‌های مختلف قائل باشم.

برای من ایتالیا یعنی فوتبال و فوتبال یعنی ایتالیا.شکنجه‌ای که موقع تماشای بازیای این تیم تحمل میکنم لذت‌‌بخشه.تماشای دفاع جانانه ایتالیایی‌ها منو از سامبای برزیل بیشتر به وجد میاره.از سر و صدایی که دیشب راه انداختم،نه متاسفم و نه خجالت زده.من یه گوشه از این دنیا زندگی میکنم...هر چیز جالبی،بدون توجه به مارکش میتونه علاقه منو به خودش جلب کنه و هر چیز کثیفی بدون اینکه بدونم متعلق به کجای این دنیاست میتونه حال منو خراب کنه.

برلین عزیز،ما می‌آییم !

p.s.نذر کردم اگه ایتالیا ببره تا پارک ناژنون رو پیاده برم و برگردم!! اما انقدر تا نزدیکای صبح فکرای عجیب غریب به ذهنم رفت و آمد! کردن که خواب موندم و ادای نذر رو به فردا صبح راس ساعت ۶ موکول کردم!

نظرات 28 + ارسال نظر
عرشیا چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:25 ب.ظ

خواستیم روح سرکشت را رام کنیم که نشد///باشد که تو روح ما را سرکش کنی !!!!
چطوره حوری؟

((((((((((: shut up!!!!!

ShaHZaDEH AmiR چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:36 ب.ظ

vaaaay man ke dishab ozam vahshatnak bod
sat 9.50 residam khone,30ml propanol khordam
bad ye sharbate sardam khordamo neshastam
|:ta 10.5 she
vay nime aval ziad ezterab nadashtam
az degheye 50 60 dige ezterab shoro shod
vaaaaay ajab bazi bod be joz camoranesi
hame behtarin bazishono kardan va albate
lipi behtarin morabigariye omresho lard
ovordane mohajem yani jesarat!
yani khodayi! yani horaaaaaaaaaa
ghable bazi mitarsidam materazzi penalti bede
vali ounam top bod,ta hala intor bazi nakarde bod!
grosso ham ye bar dige timo nejat dad!
pirlo ham ke dige lazem be goftan nis
dishab bade gol az shedate feshare rom khastam
khodamo khali konam enghad zadam to saro soratam
ke ye ja soratam kabod shod shabam ta sat 4
(:az sar dard khabam nabord
sobh ke residam ahvaz hame goftan akhe to
ro che be ITALY?ouna to ro adam hesab nemikonan
goftam maman ye sheri has ke alan yadam nis
vali mige ma ro ba mashogh che karas?man ba
havaye koye mashogh kar ast, hala
:D in mazmonesh bod gir nadid
faghat mitonam begam shadam khodaya mer3000000
nemidonid cheghad khoshhal shodam
albate hanoz saram dard mikone haaaaaa
vali horaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
BaBa bE KhOda DOSESHON DaRaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam

بهروز چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ب.ظ

اولاٌ خوشم میاد تو نذر کردنتم ولخرجی نمی کنی.حد اقل پول نمی خواستی خرج کنی از یه مسیری نذر می کردی که یه کم سر بالایی داشته باشه.
راستشو میگم.از وقتی یادم میاد با کوچکترین پیروزی کشورم همیشه اشک تو چشام جمع شده,هیچ وقت به ایرانی بودنم افتخار نکردم اما همیشه جزو آرزوهام بوده که بتونم یه روزی به این موضوع افتخار کنم.بخاطر همینه که وقتی به آزاد شدن خرمشهر فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه,هر وقت بازی ایران و استرالیا رو نگاه می کنم تموم تنم مور مور میشه,هر وقت می بینم یه دکتر ایرانی داروویی رو کشف کرده بیشتر از اینکه کشف اون دارو برام مهم باشه ایرانی بودن اون دکتره برام مهمه.
همینطور که گفتی خیلی از ایرانیا واسه تیمای کشورای دیگه مثل یه نفر از اهالی همون کشور رفتار می کنن.(هر چند که من خودم هیچ وقت چنین حسی نسبت به هیچ تیم خارجی نداشتم.)اما مطمئنم وقتی همون تیم مورد علاقشون با تیم ملی خودمون بازی داشته باشه اگه نگم همشون بالای 90درصدشون طرفدار ایران میشن و با گل خوردن اون تیم به جای بغض کردن جیغ می کشند.هرچی سعی می کنم نمی تونم اینکه به یه بنگلادشی یا یه مکزیکی به چشم یه هموطن نگاه کنم رو باور کنم.البته اونا هم انسانند و هر انسان نوعدوستی از دیدن و شنیدن رنجهای انسانها تو هر جای دنیا که می خوان باشن ناراحت میشه و اگه انسان باشه واسه همشون به یه اندازه ناراحت میشه.اما وقتی بحث ملیت و دفاع از وطن پیش میاد همون عراقیایی که تو با دیدن فلاکتشون اشک ریختی حاضر میشن به خاطر وطنشون تو یا هر ایرانی دیگه ای رو بکشن.همون طور که اون هندی,اون آمریکایی و اون ایتالیایی همین کارو میکنن.من حس تورو درک می کنم,خیلیا دوس دارن اوضاع دنیا همین طوری بشه که تو میگی(یکیش خودم)اما نوشته ی تو بیشتر شبیه یه آتوپیا بود تا واقعیت.به قول خودت بیشتر جهان سومیا دنبال از بین بردن این مرزای جغرافیایی هستن تا کمبوداشونو از این طریق جبران کنن.اما این جهان اوّلیا هستن که فعلاٌ دارن دنیا رو میچرخونن و اونا هیچ وقت حاضر نمیشن که پیشرفتیو که طی سالها با زحمت به دست آوردن(و فوتبالم یکی از اوناس) با برداشته شدن این مرز ها در اختیار همه قرار بدن.در واقع اونا بر عکس مابه اون حس ناسیونالیستی که به قول خودت بهشون یاد دادن افتخار میکنن و همین افتخار کردن اونا ما رو بدبخت کرده. البته شاید اگه خودمونم جهان اوّلی بودیم مث اونا حاضر نبودیم جهان سومیا رو بین خودمون راه بدیم (که حتماٌ همین طوره)پس واسه تحقق این آتوپیا ما 1راه بیشتر نداریم:باید خودمونو به اونا برسونیم تا اونا هم مثل ما تو این برداشته شدن مرزها احساس کنن که دارن یه منفعتی می برن؛و برای اینکار لازمه حد اقل واسه چند سالی هم که شده بین وطن خودمون با کشورای دیگه فرق بذاریم.تا وقتی که اونا رو راضی کنیم که این مرزا رو بردارن.

۱-به این میگن نذر کردن از نوع "به صرفه" !!
۲-البته که منم هنوز با دیدن بازی ایران-استرالیا یه جوری میشم.حرف من اینه که هیچکس از اول نمی‌بایست به صرف اینکه بش میگن مثلا ایرانی...سعی کنه با دیدن هر مدل موفقیت اون مثلا ایران،یه جوری بشه.
۳-اینو مطمئن باش،تا اینا سران حکومت ایرانن،اینا که هر موفقیتی رو به اسم خودشون مینویسن(نا سلامتی درس دو واحدی شیرین "انقلاب اسلامی" رو جفتمون باهم پاس کردیم...دقت کردی چطور موفقیتهای علمی و هنری و ورزشی ایرانیا از جمله دستاوردهای نظام تلقی شده بودن؟)من بعید میدونم بخوام یه تیم ضایع و مغروری مثل تیم برانکو بیاد و ایتالیا رو ببره.اینو جدی میگم...این فرق میکنه با اینکه تو فینال تکواندوی المپیک طرفدار ساعی باشی.به هر حال تو با یه کوزه هم که زندگی کنی بش وابسته میشی.من میگم نهایت چیزی که زندگی کردن یه عده آدم در قالب یه کشور بهشون میده،یه جور حس وابسته شدن و همدیگه رو از یک نوع احساس کردنه.نه بیشتر.نه اینکه رگ گردنمو به عشق این کشور بزنه یا قلبم تالاپ تالاپ کنه!!من مثلا عمرا حاضر نیستم جونمو واسه کشورم بدم.اگه ایتالیایی هم بودم این مسئله فرقی نمیکرد.
۴-من بدون کوچکترین اغراقی از رنج انسان به معنی کلمه میرنجم.ایرانی یا افغانی بودنش-تاکید میکنم بی اغراق-برام اهمیتی نداره.این یه چیزه کاملا شخصیه و ربطی به اینکه ملیتم چیه نداره.
۵-من چکار دارم که کشورای پیشرفته نمیخوان ما رو از خودشون بدونن؟اصلا بحث من این نیست.ضمنا من نگفتم حرفام واقعیته.من ایدئولوژی خودم رو دارم.گفتم با وجود تبلیغاتی که از ابتدای زندگی،مذمومانه تلاش میکنه تو رو عاشق یه تیکه زمینی کنه که توش به دنیا اومدی سخته یه عراقی یا یه هندی رو هموطن خودت بدونی.من فقط و فقط راجع به خودم نوشتم.
۶-این مرزا هیچ موقع برداشته نمیشه.تا آخر هست.منم بعنوان آدمی که اینجا دنیا اومده باید خودمو با چیزی که همه هستن وفق بدم.اما لااقل مطمئنم اگه یه جایی از این دنیا یه بنده خدایی گفت ایرانی جماعت فلانه در حد اینکه حرفش درسته یا غلط باهاش صحبت دارم!!!نه یه کلمه بیشتر!

حسین پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:00 ق.ظ http://www.juventus.ir

اذیت نشی تا ناژون پیاده می ری
فقط تا اونجا که می ره توی صفا یه قلیون هم بزن دیگه

حسین یوونتوس پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.juventus.ir

و حالا نظراتم در مورد نوشته هات :
از ادمی مثل تو نوشتن اینگونه حرفها اصلا بعید نیست.شاید خیلی باهات نبودم ولی میتونم با اطمینان بگم شناخت کاملی دارم ازت کامل نه از هر نظر فقط اینکه بتونم منظورت رو از نوشته هات بفهمم.
چیزی که شاید کسانی که از تو شناخت کافی ندارند و از مغزت با خبر نیستند نفهمند.
شاید حرفام واست جالب نباشه یا حداقل انتظار نداشته باشی اینجا بگم واست ولی خودت هم خوب میدونی جایی دیگه نیست که بخواهم بگم.
با شعوری که ازت دیدم باید منظور حرفام رو به خوبی بفهمی البته اگه توی این چند وقته عوض نشده باشی.
شاد باشی و ازوری)azzuri(

برو افلاینتو چک کن...

عرشیا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ

منم شخصا خودمو بورکینافاسویی میدونم!!

رجوع شود به پست اول !!! D:

محمد پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:33 ب.ظ http://amelie.persianblog.com

به نام پدر!
کدامین پدر؟

عاطفه جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ق.ظ

حوری عزیزم...با اینکه نمیتونم خودمو راضی کنم تا مثل تو فک کنم ولی خیال میکنم که حرفات درسته.خیلی درسته.

سیروس جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ق.ظ http://sj.blogsky.com

حوری جون من مرزها علیرغم تفکرات روشنفکری مرسوم طبیعی میدونم. اصولا معتقدم قبل از مرز زبان آدمها رو از هم جدا میکنه. به اونا نوع نگرش جدید میده و فرهنگ میسازه و دستگاه منطقی با خودش به همراه میاره. مرز نتیجه منطقی تنوع زبان و فرهنگ و منطقه.

حسین جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.juventus.ir

شرمنده من افلاین نداشتم.
ایمیل می تونی بکنی-اس ام اس می تونی بزنی-اینجا هم می تونی جواب بدی
میسی
بای

بهروز جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 ب.ظ

چند نکته:1-من اصلاٌ موافق نیستم که صرفاٌ به خاطر اینکه مسئولان حکومت هر موفقیتی رو به اسم خودشون میذارن بخوام شکست کشورمو ببینم.اینا هم مثل صد ها حکومتی که چند سالی تو این مملکت حکومت کردنو رفتن چند سال دیگه سفرشون جمع میشه.اون چیزی که تو تاریخ میمونه موفقیتائیه که این ملت کسب کردن.مطمئناٌ کسی الان قهرمانی سال 1934 ایتالیا رو به حساب حکومت موسولینی نمیذاره که,همه به حساب فوتبال ایتالیا میذارن.2-حس وابستگیم خودش درجاتی داره,این حرف تو رو کاملاٌ قبول دارم که آدم با زندگی بین یه عده آدم دیگه بشون وابسته میشه.اما این وابستگی هم مثل تموم عشقا و دوست داشتنای زمینی, هم میتونه خیلی سطحی و زودگذر باشه و هم اینکه یه عده رو مجاب کنه که به خاطر عشق به کسانی که بشون احساس وابستگی میکنه جونشم بده.3-ناسیونالیسم واسه بشر هرچی نداشته حس رقابت رو توش زنده نگه داشته.شاید منم به خاطر علاقم به رقابتِ که ترجیح میدم بهم بگن یه ایرانی تا یه بشر 2پا.

امید جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:14 ب.ظ http://shiva-omid.blogsky.com

سلام.
اول اینکه خوشحالم با یک ایتالیایی دو آتیشه مثل خودم آشنا شدم. ولی خوب من زا یوونتوس متنفرم!‌ همونطور که از آلمان و بایرن مونیخ! اما عشق من اینترمیلان هست. بعدش اینکه با بقیه حرفات در مورد ایران موافق نیستم!‌چون من به ایران افتخار می کنم و ایگه یه وقتی توی فوتبال موفقیت کسب کنه خوشحال میشم. بگذریم. مهم اینه که آدم آدم باشه حالا از هر کشوری که میخاد باشه. اما خوب من خیلی احساس نزدیکی به ایتالیایی ها می کنم. به قول تو اینا ما رو جون به لبمون می کنند اما همیناش هست که ما رو طرفدار سرسختش کرده. عشق است ایتالیا.

امید جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:44 ب.ظ http://shiva-omid.blogsky.com

یووه؟!
اصلا حرفشم نزن!

محمد جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:14 ب.ظ http://mjkarimi62.persianblog.com/

با سلام خدمت شما. اولا تشکر از نظرتون.حالا به نظر شما ما اگه بخواهیم نفرتمون رو از امریکا نشون بدیم باید چیکار کنیم.
اتفاقا اکثر مردم امریکا با نظام موجود در کشورشان موافقند و علت اصلی آن بی اطلاعی و غفلت آنهاست.
اتفاقا فکر کنم ما بهتر دولت و ملتها رو از یکدیگر تشخیص می دیم. و انشاءالله به زودی خواهیم دید چه تفکری شکست خواهد خورد البته منظورم این تفکرات جزیی نیست که ما و شما در آن با هم اختلاف داریم.
یا علی

ریحانه جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:24 ب.ظ http://ghamkade.persianblog.com

حوری عزیز از اینکه اومدم اینجا بی اندازه خوشحالم. به امید برد ایتالیا و تحقیر شدن فرانسه!

علی کوچولو....... جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ب.ظ http://dige az ma gozashteh..................

اوه سلام.....
اوه یه بار دیگه وبلاگ بازی...................

سال اول که رفتیم دانشگاه ...تایرمون داغ داغ بود مگه نه حوری؟.....
کار هر روزمون شده بود وبلاگ کماندو ............ یادش بخیر دورانی بود
حالا که داریم میریم سال آخر جونمی جون بازم وبلاگ بازی

حالا هرکه دارد هوس شهر تورین بسم الله ................

الهام شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:07 ق.ظ

آقا این ایتالیا ما رو هم طرفدار خودش کرده.ایول...ایول

ساسان شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ

با بیشتر حرفات موافقم ولی قبول کن این حرفها فقط یکجور ایده ال گراییه.

سیامک شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://siamaksalimy.blogsky.com

مرسی از اینکه به من سر زدی .
بابا فوتبالیست . بابا رونالدو . بابا ...
ببخشید فقط از این یکی خوشم میومد .
باز هم از این کارا بکن . موفق باشی .
باشه . !

sedarash شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:12 ق.ظ http://sedarash.blogfa.com

salam
finglisham albate az englisham behtare !!
2 ta post hato khundam

"divare berlin" o "a day to remember"

az Nazaratet rajebe jahan vatani budan khosham umad vali kamelan bat movafegh nistam

ba italia ham kheili hal kardam chon enteghame Argentina ro gereft
(man asheghe italiaye 94 budam)

amma ZeeZoo ro chikar mikhan bokonan Lipi aleme!

ye sar be man bezan ye song e ghashang gozashtam az LED Zepplin

seyyed

SHaHZaDE AmiR شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ب.ظ

bezarid man ye chizi begam
be joz bazi ba timaye arabi man hamishe
hichgone tasobi ro IRAN nadashtam
ishhhhhhhhhhhhhhhhh
chiye ye mosh nadide meliposh mishan
khosham miad ta be jayi miresan
!foran zane dovom sevom migiran
mese hamin mahdavikia dige az in behtar
!ki to tim meli bod
behroozjoon dar masafe tim meli ITALY va IRAN
not only dos daram IRAN 10ta bokhore
but also dos daram paye tak take
bazikonaye IRANAm beshkane
ke be khodeshon ejeze dadan dar moghabele
dalirane ITALY bazi konan
aziz be OMiDE YAZDANE BAKHSHANdE MA GHAHREMANiM

احسان شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:27 ب.ظ

حوری جان با اینکه میدونی دربست قبولت دارم...ولی من برای مرزها ارزش قائلم و با وجود تمام مشکلات موجود در ایران به اینکه ایرنی ام افتخار میکنم.

حسین یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ق.ظ http://www.juventus.ir

ما هنوز جوابمون رو نگرفتیما خانوم

بهروز یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ق.ظ

پشه جان,اتفاقاٌ من اگه توجه کرده باشی نگفتم همه,گفتم بالای 90درصد.یه 7-8درصد واسه یه آدمای هالویی مث خودت کنار گذشتم.در ضمن,مرده ی این توکلتم.به امید یزدان بخشنده:)))))عین استاد غیاثی...

عرشیا یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ب.ظ

گذاشتی بعده فینال آپدیت کنی؟

گیلاسی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:33 ب.ظ

خدایی اگه ایتالیا قهرمان بشه منم باهات میام تا هر کجا که بخوای پیاده بری....
اینبار نذر کردی اسم منم بیار... (:*
خوشحال و پیروز باشی....عزیزم

احسان دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:21 ق.ظ

مباااااااااارکه !

سان از ونکوور دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:23 ق.ظ

حرفای انترناسیونالیستیت رو خوندم و از اینکه شجاعی و یک کلام خوشم اومد
تیپ حرفات مثه خودم و خیلی از بچه های ایرانی اینجا قبل از اومدنشون هست ! حق داری که تا وقتی از نعمت وطن برخورداری ذره ای ازش نفهمی . نمیخوام نظرت رو عوض کنم اما میخوام واژه واژه ی حرفام رو به خاطر بسپاری :
؛ یه روز تو هم مثه ما پات به اروپا و آمریکا باز میشه (من تو سیدنی / تورنتو / لندن / نیویورک و پیتزبورگ زندگی کردم) همه جا وضع کارم خوب بوده - خوب خوردم خوب پوشیدم و به اصطلاح ایرانیها عشق دنیا رو کردم
اما یه چیز رو نداشتم توقع ندارم تو بفهمی چی میگم چون اینقدر بی منت و پیش پا افتاده از اول داشتیش که نه ارزشش رو میفهمی نه طعم داشتنش رو! ولی یه روز میرسه که ببینی ماهایی که ؛اون ؛رو نداریم چه جوری کار و پست و مقاممون با اون ویلاهای چن میلیون دلاری تو فلوریدا و باهاما و بارسلون مون رو ول میکنیم و میایم دنبال اون چیزی که ازمون گرفتن .
من و هر ایرانی که بک گراند قوی شخصیتی داره - حتی اگه دولتمون تروریست ترین دولت تو دنیا باشه یا رئیس جمهورش منحوس ترین فرد روی زمین باشه - به ۱۰۰۱ چیز حال حاضرمون مفتخریم (کاری به کورش و داریوش ندارم) و اگه یه ماه اینجا زندگی کنی و حقابق خارج رو ببینی با همه وجود میفهمی که چی میگم
بحث این نیست که اینجا بده -چه بسا که ۱۰۰ ها پله از ایران کنونی بهتره .بحث اینه که مواردی که تو بهش توجه میکنی و باعث میشه به ایرانی بودنت مفتخر نباشی
cock n bull justification !
هست وگر نه می بایستی تحت هر شرایطی از ایتالیا خوشت میومد مثلا اگه ۱۰ سال متوالی تو تمام بازیهای باشگاهی و ملی له شه (این پدیده ای هست که بین بعض مردم جهان سوم رایجه و روانشناسای اینجا بهش میگن ؛قدرت محوری اشخاص بیریشه ؛ و نمونه دم دستش اونایی هستن که صبح میگفتن درود بر مصدق و شب (که قدرت جابه جا شد) میگفتن مرگ بر مصدق!!!
من هیچ اصراری ندارم که تو طرفدار میهن باشی(ناسیونالیسم) یا اینکه نباشی (مثلا با توجه به ادعا هات انتر ناسیونالیست) ولیکن ادعات وقتی قابل باوره که سوای سمت و سوی قدرت بتونی کشوری رو دوست داشته باشی و در ضمن تو عمل هم نشون بدی (مثه این امریکاییها که میرن جلوی بولدوزها تو وست بنک میخوابن )و در غیر اینصورت که همون پدیده روانی مذکور در مورد تو هم صدق میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد